شنبه، ۲۲ آذر ۱۴۰۴
همهمون این روزها رو داریم.
صبح بیدار میشی و میفهمی یه چیزی سر جاش نیست. نه اتفاق خاصی افتاده، نه بحران بزرگی هست، فقط… مودت خرابه.
مشکل از جایی شروع میشه که با خودمون میگیم:
«خب امروز که خراب شد، بذار کلاً بیخیال شم.»
و اینجاست که یک مود بد، کل روز رو میبلعه.
اما لازم نیست اینطوری پیش بره.
مود بد طبیعیه؛ خراب شدن کل روز انتخابه.
بیاید ببینیم چطور میشه جلوش رو گرفت.

بزرگترین اشتباه اینه که سعی کنیم مود بد رو هل بدیم کنار.
جملاتی مثل:
«نباید اینجوری باشم»
«الان وقتش نیست»
«بقیه میتونن، من چرا نه؟»
فقط اوضاع رو بدتر میکنن.
یه جمله ساده بهتر جواب میده:
«اوکی، مودم خوب نیست. ولی هنوز میتونم تصمیم بگیرم چطور ادامه بدم.»
قبول کردن، تسلیم شدن نیست؛ شروع کنترله.
وقتی مود خرابه، فکر کردن به «کل روز» سنگینه.
پس روز رو خرد کن.
مثلاً:
فقط تا ناهار
فقط این یک ساعت
فقط این یک کار کوچیک
بهجای اینکه بگی «امروزو از دست دادم»،
بگو: «این تیکهشو جمعوجور میکنم.»
خیلی وقتها، همون یک تیکه باعث میشه حال بقیهی روز هم بهتر بشه.
روزهای مود بد، روز تصمیمهای بزرگ نیستن.
بهجاش:
کارهای روتین
کارهای کمریسک
کارهایی که فشار ذهنی ندارن
رو بیار جلو.
اینطوری:
احساس مفید بودن داری
بدون فشار جلو میری
کمتر خودتو سرزنش میکنی
همین حس کنترل، مود رو نرمنرم ترمیم میکنه.
مود فقط ذهنی نیست؛ بدن هم توش نقش داره.
یه تغییر خیلی ساده میتونه اثر بذاره:
عوض کردن جا
شستن صورت
باز کردن پنجره
عوض کردن لباس
۵ دقیقه راه رفتن
اینها معجزه نیستن، ولی اغلب ترمز سقوط مود رو میکشن.
اگه امروز مودت خرابه، طبیعیه که:
تمرکز کمتر باشه
سرعت پایینتر بیاد
حوصله زود تموم شه
مشکل وقتی شروع میشه که انتظار داری مثل روزهای خوب عمل کنی.
نسخهی امروزت فرق داره؛
قبولش کن و توقع رو باهاش تنظیم کن.
حتی روزهای بد هم باید پایان خوبی داشته باشن.
چیز کوچیکی که بدون عذاب وجدان ازش لذت ببری:
یه اپیزود سریال
موسیقی
چای
تماس با یه آدم امن
سکوت کامل
این کار به مغزت میگه:
«روز سخت بود، ولی تموم شد.»
مود بد میاد و میره.
اما اینکه کل روز رو با خودش ببره یا نه، به انتخابهای کوچیک وسط روز بستگی داره.
قرار نیست همیشه عالی باشی.
همین که نذاری حال بد، همهچی رو خراب کنه، کافیه.
همهی روزها خوب نیستن، ولی همهی روزها هم خراب نیستن.