پنجشنبه، ۱۰ مهر ۱۴۰۴
معمولاً وقتی میگیم «حوصلهسربر»، همه یاد لحظههای خالی میافتن که کاری برای انجام دادن نداریم و زمان کند میگذره. اما همین لحظهها در واقع میتونن مثل طلا باشن؛ یه جور فرصت مخفی برای ایدههای تازه و الهامهای خفن.
Photo by John Joumaa on Unsplash
وقتی ذهنمون هی پر از نوتیفیکیشن، سریال، شبکههای اجتماعی و کارهای ریز و درشته، مغز فرصت پیدا نمیکنه آزاد بچرخه. بیحوصلگی درست مثل دکمهی «پاز» برای ذهنه. این لحظهها باعث میشن ذهنت از حالت مشغول بودن همیشگی خارج بشه و شروع کنه به سرک کشیدن به ایدههای جدید.
خیالپردازیهای بیدلیل: وقتی حوصلهت سر میره، ذهنت خودبهخود میره سمت سناریوها و ایدههایی که قبلاً وقت فکر کردن بهشون رو نداشتی.
وصل کردن نقطههای پراکنده: بیحوصلگی باعث میشه چیزایی که ظاهراً هیچ ربطی به هم ندارن، یههو توی ذهنت به هم وصل بشن. همونجا ایدههای ناب زاده میشن.
مکث برای دیدن جزئیات: وقتی کار خاصی نداری، نگاهت به چیزای سادهای مثل فرم ابرها یا صدای قطرهی آب عمیقتر میشه. همین جزئیات منبع الهامن.
به خودت اجازه بده حوصلهت سر بره: گوشی رو زمین بذار و اجازه بده چند دقیقه فقط نگاه کنی به اطراف.
ذهنتو آزاد بذار: لازم نیست فوراً ایدههات رو کنترل کنی. بذار هرچی اومد بالا بیاد.
یادداشت کن: خیلی از ایدههای بزرگ دقیقاً توی همین لحظهها شکل میگیرن. اگه ننویسی، میپرن.
کارای روتین بدون فکر انجام بده: شستن ظرفها، پیادهروی یا حتی مرتب کردن میز میتونه لحظههای طلایی برای زایش ایده باشه.
حوصلهسربر بودن دشمن خلاقیت نیست، برعکس! درست مثل یه فضای سفید روی بوم نقاشی عمل میکنه. جایی برای اینکه ذهنت آزادانه رنگ بریزه و چیزای تازه کشف کنه. دفعهی بعدی که بیحوصله شدی، بدون داری وارد منطقهی الهام میشی.