یکشنبه، ۲۳ آذر ۱۴۰۴
یه زمانی آنلاین بودن یه انتخاب بود.
میرفتیم اینترنت، کارمون رو میکردیم و برمیگشتیم بیرون.
الان اما ما توی اینترنت زندگی میکنیم؛
کار، ارتباط، تفریح، خبر، الهام، مقایسه، همهچی همینجاست.
مشکل این نیست که دیجیتال بد شده.
مشکل اینه که هیچوقت خاموش نمیشه.

Photo by Barnaby Woodrow on Unsplash
ذهن ما برای این ساخته نشده که:
همزمان چند چت رو جواب بده
وسط کار نوتیفیکیشن ببینه
خبر بد بخونه
بعدش سریع بره سر یه ویدئوی فان
این جابهجایی مداوم، بدون اینکه بفهمیم، انرژی ذهنی رو میمکه.
نتیجه؟
خستگی بدون دلیل مشخص
تمرکز پایین
بیحوصلگی
حس «هیچکاری نکردم ولی خستهام»
این یه چرخهی آشناست:
خستهای → گوشی رو برمیداری → اسکرول میکنی → مغز شلوغتر میشه → خستهتر میشی.
نه چون ضعیفی،
نه چون اراده نداری،
بلکه چون پلتفرمها دقیقاً برای همین طراحی شدن.
زندگی دیجیتال یعنی یاد بگیری همهچیز رو مصرف نکنی.
خیلی وقتها فکر میکنیم:
«اگه وقت بیشتری داشتم، اوضاع بهتر میشد.»
ولی واقعیت اینه:
ما بیشتر از هر نسل دیگهای اطلاعات داریم، نه وقت.
ذهن وقتی دائم در معرض ورودیهای جدید باشه:
نمیتونه عمیق فکر کنه
نمیتونه آروم بشه
نمیتونه اولویتبندی کنه
و این دقیقاً همونجاست که فرسودگی دیجیتال شروع میشه.
لازم نیست اینترنت رو ترک کنی.
لازم نیست گوشی رو بذاری کنار.
فقط کافیه انتخابگر باشی:
چی رو میبینی
کی میبینی
چقدر میبینی
مثلاً:
نوتیفیکیشنهای غیرضروری رو خاموش کنی
زمان مشخص برای شبکههای اجتماعی داشته باشی
قبل خواب، ورودی دیجیتال رو کم کنی
اینها محدودیت نیستن؛ مراقبت از ذهنن.
سکوت یعنی:
چند دقیقه بدون ورودی
بدون صدا
بدون صفحه
همین فاصلههای کوچیک، کمک میکنن ذهن دوباره نفس بکشه.
زندگی دیجیتال سالم یعنی بلد باشی:
کی وصل شی، کی جدا شی.
دیجیتال بودن اجتنابناپذیره،
اما خسته شدن ازش اجبار نیست.
وقتی آگاهانهتر مصرف میکنی،
ذهن سبکتر میشه،
تمرکز برمیگرده،
و زندگی دوباره قابلتحملتر میشه.
آنلاین بودن خوبه، ولی گم شدن توش نه.